از همه چیز برتر است ...
توی یک جمع بی حوصله نشسته بودم،
طبق عادت همیشگی مجله را ورق زدم
تا به جدولش رسیدم؛
خوندم سه عمودی!
یکی گفت : بلند بگو
گفتم : ☆یک کلمه سه حرفیه!
از همه چیز برتر است،
حاجی گفت: پول!
تازه عروس مجلس گفت: عشق،
شوهرش گفت: یار
کودک دبستانی گفت: علم
حاجی یکبار دیگه پشت سرهم گفت :
پول، اگه نمیشه طلا، سکه ...!
گفتم: حاجی اینها نمیشه
گفت: پس بنویس مال!
گفتم: بازم نمیشه
گفت: جاه،
خسته شدم با تلخی گفتم: نه نمیشه
مادر بزرگ گفت:
مادرجان، "عمر" است.
سیاوش که تازه از سربازی آمده بود گفت: کار
دیگری خندید و گفت: وام
یکی از آن وسط بلند گفت: وقت...!
خنده تلخی کردم و گفتم: نه
اما فهمیدم تا شرح جدول زندگی کسی را
نداشته باشی حتی یک کلمه سه حرفی آن هم
درست در نمی آید !
هنوز به آن کلمه سه حرفی جدول خودم فکر میکنم،
شاید کودک پا برهنه بگوید: کفش
کشاورز بگوید: برف
لال بگوید: حرف
ناشنوا بگوید: صدا
نابینا بگوید: نور...
و من هنوز در فکرم
که چرا کسی نگفت:
☆خدا...!
یک پله تا ملاقات خدا