فرزند ایران

مشخصات بلاگ
دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۴ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است

محمد جعفر خیاطی

عجیب ترین معلم دنیا بود ، امتحاناتش عجیب تر...امتحاناتی که هر هفته می‌گرفت و هر کسی باید برگه ی خودش را  تصحیح می‌کرد...آن هم نه در کلاس،در خانه...دور از چشم همه
اولین باری که برگه‌ی امتحان خودم را تصحیح کردم سه غلط داشتم...نمی‌دانم ترس بود یا عذاب وجدان،  هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم بیست بدهم...
فردای آن روز در کلاس وقتی همه ی بچه‌ها برگه‌هایشان را تحویل دادند فهمیدم همه بیست شده‌اند به جز من...به جز من که از خودم غلط گرفته بودم...
 من نمی خواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب بدهم...بعد از هر امتحان آنقدر تمرین می‌کردم تا در امتحان بعدی نمره‌ی بهتری بگیرم...

مدت‌ها گذشت و ن

نگاه همه به پرده سینما بود.
اکران فیلم شروع شد.
شروع فیلم: تصویر سقف یک اتاق بود...
دو دقیقه از فیلم گذشت
چهار دیقه دیگر هم گذشت
هشت دقیقه ی اول فیلم تنها تصویر سقف اتاق بود!
صدای همه درآمد.
اغلب حاضران سالن سینما را ترک کردند.
ناگهان دوربین حرکت کرد و آمد پایین
و به یک جانبازی معلول قطع نخاع وشیمیایی خوابیده روی تخت رسید..
جمله زیرنویس فیلم: این تنها 8 دقیقه از زندگی این انسان بود و شما طاقتش را نداشتید.
پس قدر زندگیتان را بدانید




جمعه یعنی زانوی غم دربغل

برسرسجاده های العجل

جمعه یعنی اشک های انتظار

جمعه یعنی شکوه ازهجران یار

جمعه یعنی آه،الغوث،الامان

درفراق مهدی صاحب زمان

اللهم عجل لولیک الفرج


پروردگار مهربانم

ای محرم رازم...

ای معنی آغازم...

ای مقصد نمازم...

و ای آرامش پروازم...


زبان گشوده‌ام باز در صبحی که هدیه ی توست...

همان صبحی که بندگانی بسیار، از دیدن آن محروم شدند و سپیده‌دم امروز را ندیده و تسلیم فرمان ملک الموت گردیدند...

الهی

تو را سپاس که مجال دوباره‌ام دادی،

پگاهی دیگر بر من عطا فرمودی و صفحه ای دیگر از صفحات دفتر